سحرخیز باش تا کامروا باشی

بزرگمهر حکیم وزیر خردمند در زمان خسرو پرویز صبحی به خدمت پادشاه رفت و زمانی که پادشاه را خواب آلود دید گفت: 

سحر خیز باش تا کامروا باشی.

خسرو پرویز که به خاطر مهمانی و بزم شب گذشته تا دیر وقت شب زنده داری کرده  و خواب آلود به نظر می رسید با شنیدن این جمله بزرگمهر کمی ناراحت شد و آن را به حساب سرزنش گذاشت.

 

او به خاطر همین دلخوری در یکی از روز ها به خدمتکارانش دستور داد تا در سپیده دم صبح روز بعد که هوا هنوز تاریک و روشن است و بزرگمهر قصد آمدن به خدمتش را دارد ناشناس به بزرگمهر حمله کرده و بدون رساندن آسیبی لباسش را بدزدند.

 

خدمتکاران سپیده دم روز بعد دستور خسرو پرویز را اجرا کردند و در آن روز بزرگمهر مجبور شد به خانه برگردد و لباس دیگری بپوشد و به همین علت کمی دیر تر از همیشه خدمت خسرو پرویز رسید.

 

بزرگمهر زمانی که به قصر و به خدمت خسرو پرویز آمد پادشاه علت دیر آمدن او را پرسید.

 

بزرگمهر پاسخ داد: به خدمت شما می آمدم که دزدها به من حمله کردند و لباس هایم را دزدیدند مجبور شدم به خانه برگردم و لباس دیگری بپوشم و کمی دیر شد

خسرو پرویز گفت: 

مگر نصیحت هر روز تو این نبود که «سحر خیز باش تا کامروا باشی» دیدی که این آفت از سحر خیزی به تو رسید؟

بزرگمهر بدون لحظه ای تامل پاسخ داد: 

سحر خیزان دزدها بودند که قبل از من بیدار شدند و کامروا شدند. خسرو پرویز با شنیدن پاسخ به حق بزرگمهر خجالت زده شد.

 

اصطلاح سحرخیز باش تا کامروا شوی به انگلیسی

 

The early bird catches the worm

نظرات

ارسال نظر

در نظر داشته باشید . . .

* دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط این پایگاه در وب سایت منتشر خواهد شد.
* پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
* پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید