خدایا

خدایا مرا ببر که روح در کالبد تنگم چنان بی قراری می کند که جسمم آزرده است

هرگز آرزوی مرگ نمی کنم زیرا به خود نیامده ام که به خود روم

خدایا درخواستی دارم و امیدوارم بپذیری

عمری به خوبی ولی سختی بسیار گذراندم تا آموختم و فهمیدم که کاش نمی فهمیدم

جهان را در جستجوی حقیقت زندگی و بودنم بسیار گشتم و گشتم تا دیدم نادیدنی ها را

در حد و توانم تلاش کردم همانی باشم که تو برای آن مرا آفریدی

بسیار خواستم تغییر دهم جهان را به همان سویی که تو می خواهی

بسیار کوشیدم انسان ها را به سوی سبک زندگی سالم آموزش دهم

ولی دیگر توان تحمل اینهمه درد، رنج، ظلم، تبعیض و بی عدالتی را ندارم

دیگر تحمل اینهمه غفلت، جهل، نادانی، حرص، طمع، زیاده خواهی عده ای خاص که

 دنیای زیبایی که تو خلق کرده ای را برای منافع خود به آتش می کشند را ندارم

افرادی در چهره انسان ولی حیوان صفت انسان ها را قربانی اهداف پلید خود می کنند

و به هیچ طریقی اصلاح پذیر نیستند و عجیب تر اینکه خود را حق هم می دانند؟!

خدایا خسته ام از اینکه هرچه بیشتر تلاش می کنم برای صلح و عدالت، نمی شود

آرزوی مرگ نمی کنم چون به آینده امیدوارم، اما از تو می خواهم مرا ببری

به سوی خودت، عمری در جستجویت گشتم و هزاران بار تو را در مخلوقات زیبایت دیدم

خدایا از خودت می خواهم که یاری ام کنی که دیگر تحمل این دنیای پر از ظلم را ندارم

نمی خواهم با بیماری و رنجوری وبال گردن خانواده و شاهد درد و رنج آنها باشم

خدایا دیگر هیچ نمی خواهم جز ملاقات تو،آماده ام مرا بپذیر آنگونه که خود میدانی

بنده امیدوار به پذیرش ات علی کرمی 27 فروردین 1401

نظرات

ارسال نظر

در نظر داشته باشید . . .

* دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط این پایگاه در وب سایت منتشر خواهد شد.
* پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
* پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید